دسته بندی: علوم انسانی » تاریخ
تعداد مشاهده: 106 مشاهده
فرمت فایل دانلودی: rar
فرمت فایل اصلی: doc
تعداد صفحات: 43
حجم فایل: 34 کیلوبایت
در مقدمه این مبحث مهم، اشاره ای مختصر به تعریف توصیفی فرهنگ و تمدن می کنیم. می توان گفت فرهنگ عبارت است از شیوه انتخاب شده برای کیفیت زندگی، که با گذشت زمان و مساعدت عوامل محیط طبیعی و پدیده های روانی و رویداد های نافذ، در حیات یک جامعه به وجود می آید. البته می دانیم که این گونه معرفی، بیش از یک توصیف اجمالی نیست، و لی برای دیدگاه ما در این مبحث کافی به نظر می رسد. اما تمدن عبارت است از برقراری آن نظم و هماهنگی در روابط انسان های یک جامعه که تصادم ها و تزاحم های ویران گر را منتفی کرده و مسابقه در مسیر رشد و کمال را جایگزین آنها کند، به طوری که زندگی اجتماعی افراد و گروه های آن جامعه، موجب بروز وبه فعلیت رسیدن استعدادهای سازنده آنان بوده باشد. در این زندگی متمدن که قطعاً هر کسی ارزش واقعی کار و کالای خود را در می یابد، و هر کسی توفیق و پیروزی دیگران را از آن خود و توفیق و پیروزی خود را از آن دیگران محسوب می کند، انسان رو به کمال، محور همه تکاپوها و تلاش ها قرار می گیرد. لذا تمدن در این تعریف، بر مبنای انسان محوری معرفی می شود، در صورتیکه در اغلب تعریف های دیگری که تاکنون در مغرب زمین گفته شده است، اصالت در تمدن از آن انسان نیست، بلکه به طوربسیارماهرانه ای اصالت انسانیت درآن تعریفات حذف می شود و به جای آن، بالا رفتن در آمد سرانه و افزایش کمی و کیفی مصرف، جزﺀ تعریف قرار می گیرد.
این نکته را هم متذکر می شویم که مقصود ما از انسان محوری، آن معنای مضحک نیست که مستلزم انسان خدایی است. بلکه منظور ما این است که محور همه تلاش ها و ارزش های مربوط به تمدن، باید خدمت گزار انسان باشد، نه این که انسا ن را قربانی ظواهر و پدیده های فریبا به نام تمدن کند. به عبارت روشن تر، انسان در تعریف تمدن هدف قرار می گیرد، و این شایستگی برای هدف قرار گرفتن، از قرار گرفتنش د رجاذبه کمال مطلق که خداست ناشی می شود.
پس از توجه به این مقدمه، نخست این مسئله را به عنوان یک اصل اساسی در نظر بگیریم که تمدن و فرهنگ، با همه عناصر ممتازی که دارند، از دیدگاه اسلام، در خدمت حیات معقول انسان ها قرار می گیرند. نه این که حیات معقول انسان ها د رخدمت تمدن وفرهنگی قرار بگیرد که برای به فعلیت رسیدن استعدادهای مثبت انسانی و اشباع احساس های برین او به وجود آمده است. در مواردی، انسان ها باید در راه وصول به تمدن و فرهنگ فداکاری کرده و دست از جان خود بشویند. این یک فداکاری و گذشتی است که انسان برای ریشه کن کردن آفات تمدن در خدمت حیات معقول، و به وجود آوردن شرایط حیات مزبور، برای انسان ها انجام می دهد، نه برای دو پدیده مزبور که ارتباطی با حیات معقول انسان ها نداشته باشد.
حال اجتماع انسانی در بروز و اعتلا و سقوط تمدن ها و فرهنگ ها، شبیه به حال فردی از انسان است که تحت تأثیرعواملی بروز می کند و به اعتلا می رسد و سقوط می کند. مثلا–ً احساس نیاز، چنان که فرد را وادار به تلاش و تکاپو در عرصه طبیعت و منطقه روابط همنوعانش می کند، همچنین جامعه را به گسترش و عمیق تر کردن درک و معرفت و سازندگی در عرصه زندگی تحریک و تشویق می کند.
ما شاهد بروز تعدادی از اکتشافات در موقع بروز جنگ ها بوده ایم. لذا ممکن است یک یا چند نیاز موجب اکتشاف و به دست آوردن امتیاز یا امتیازاتی باشد که آن ها هم به نوبت خود، مردم را برای وصول به امتیازات زنجیری دیگر موفق کند. ولی داستان تمدن ها از نظر عوامل به وجود آورنده، د رنیاز خلاصه نمی شود. بلکه در موارد بسیار فراوان، به قول بعضی از محققان در سر گذشت علم، بارقه ا و جهش های مغزی انسان ها بوده است که عناصر مهم تمدن اصطلاحی را به وجود آورده است. گاهی دیگر تمدن ها و فرهنگ های مثبت ناشی از اکتساب و استفاده از تمدن ها و فرهنگ های دیگر جوامع است. البته این گونه تمدن ها و فرهنگ ها، گاهی به طور صوری و راکد مورد تقلید قرار می گیرند، که در این صورت، نه تنها موجب پیشرفت جامعه مقلد و پیرو نمی شود، بلکه ممکن است موجب عقب ماندگی و باختن هویت اصیل خو آن جامعه مقلد بوده باشد. ما دردوران اخیر، در جوامعی متعدد، شاهد این گونه انتقال تمدن ها و فرهنگ های تقلیدی هستیم، که چگونه هویت اصیل خود جوامع مقلد را محو و نابود کرده است. در صورتی که اگر آن جوامع فریب امتیازات تقلیدی آن تمدن ه و فرهنگ ها را نمی خوردند و با همان هویت اصیل خود به راه می افتادند، می توانستند از تمدن و فرهنگ اصیل و آشنا با خویشتن برخوردار شوند.