با توجه به اینکه میانگین اندازه تاثیر برای آموزش انسانی بسیار کمتر از انحراف معیار 2.0 می باشد که کل زمینه را تحت تاثیر قرار می دهد، فرد به این می اندیشد که آیا چیز اشتباهی در ارتباط با آموزگاران انسانی در این مطالعات وجود دارد. به طور مشخص اینکه، آیا آن ها آموزگاران متخصص می باشند؟ بخش بعدی به بررسی این پرسش پرداخته و مختصرا به مرور تحقیقات پیشین در مورد تخصص آموزش انسانی می پردازد. بخش زیر تمرکزش را بر روی بررسی هایی قرار می دهد که مشخصا دارای اندازه تاثیر بالا بوده تا مشخص شود چرا معلمان به طور معمول موفق بوده اند. مابقی بخش ها به بحث در مورد کاربردهای نظری، محدودیت ها، و پیشنهادات برای تحقیقات آینده می پردازد.
هیچ تعریف پذیرفته شده در مورد آموزگاران متخصص وجود ندارد. به هر حال در بسیاری از بررسی های انجام شده در مورد آموزش انسان، محققان آموزگاران خود را به عنوان کارشناس، بر مبنای تجاربشان با گذشت سال ها دسته بندی می کنند. جستجو در محدودیت هایی که اخیرا ذکر شده است (برای نمونه محتوای STEM) چندین بررسی را آشکار کرده که به مقایسه کارایی آموزگاران متخصص و مبتدی به همراه چندین بررسی به مقایسه رفتار آن ها بدون اندازه گیری بازدهی نسبی شان می پردازد (جدول A10 در ضمیمه مشاهده کنید). تقریبا تمام این بررسی ها نشان می دهد که آموزگارن مبتدی تمایل دارند بیشتر سخنرانی کرده و آموزگاران متخصص تمایل به گفتگو متقابل دارند. بررسی های انجام شده حاوی شواهد کمی می باشد که آموزگاران متخصص دارای بازدهی بیشتری نسبت به آموزگاران تازه کار می باشند. جدول A10 به فهرست بندی مقایسه آموزگاران متخصص- مبتدی به همراه چندین بررسی دیگر که به دستکاری فعالیت های متعامل آموزگاران می پردازد، اختصاص داده شده است. اگرچه بعضی از تفاوت های مطلق در ارتباط با کارایی در مسیر مورد نظر می باشند، تنها دو مورد از این مقایسه ها تفاوت های قابل اطمینانی را در مزایای یادگیری نشان می دهند. علاوه بر این، تجزیه و تحلیل های متا کوهن و همکارانش هیچ ارتباطی را بین تجربه آموزگاران و کارایی آن ها نشان نمی دهد (با این وجود کارشناسانی در زمینه این موضوعات وجود دارند). کلارک و همکارانش دریافته اند که آموزش کارشناسان در موضوعات و تجارب به عنوان آموزگار باعث بازدهی بیشتر آن ها نمی گردد. این یافته ها متناسب با سطح تعامل فرضیه ها می باشد. اگرچه آموزگاران متخصص دارای تعامل بیشتری نسبت به آموزگاران مبتدی می باشند، اغلب دارای بازدهی بیشتری نسبت به آموزگاران مبتدی نمی باشند. علاوه بر این، محدود کردن اموزگاران برای تعامل کم و بیش نسبت به روند معمول ان، دارای تاثیر زیادی بر روی کارایشان نمی باشد. به طور اساسی، زمانی که آموزش به سطح تعاملی خاصی رسید، (تقریبا آموزش مبتنی بر مراحل)، کاهش در میزان تعامل ظاهرا به صورت نزولی و اغلب با بازده ناچیز می باشد.