آهنگ ساز مشهور ‘جان کیج’ در سال 1992 در گذشت و بزرگداشت او نمایانگر تاثیرگذاری و تاثیرپذیری او در مقابل بزرگان هنر قرن بیستم آمریکا است. نظر جان کیج در باره اهمیت هنرهای تجسمی در زندگی هنریش همیشه روشن بود. او سالها ایده مشهورترین اثرش را به نام (4’33 - 1952) - یعنی چهار دقیقه و سی و سه ثانیه سکوت، که آغاز و پایان آن به وسیله یک اجرا کننده موسیقی شکل می گیرد - پیش از جرات یافتن ابا مشاهده حرکتی افراطی از جانب دوست و همکارش ‘روبرت روشنبرگ’، در سر می پروراند. ‘نقاشی های سفید او… زمانی که آنها را دیدم با خود گفتم، آری! مجبورم! وگرنه عقب می مانم، موسیقی عقب می ماند.’ اگر کیج مدیون هنرهای تجسمی برای نقش آنها در خلق یکی از تاثیرگذارترین شاهکارهای پیشرو است، در عوض دین خود را به شایستگی بازپرداخته است. همان طور که او می گفت، این تشنه بودن برای ‘دیدن و خلق کردن چیزهایی که تاکنون دیده نشده اند’، از جمله ابعادی از زندگی و کار او است که نشان از تاثیر فرهنگی عظیم او دارند. با اینکه یکصدمین سالگرد تولد او روز 5 سپتامبر سال پیش (2012) بود، ولی شعله او هنوز و روشن تر از همیشه در دنیای هنرهای زیبا می درخشد. بسیاری از گرایش های هنر معاصر، از تاکید آنها بر زمان به عنوان یک موضوع و ماده خام گرفته تا نقش برجسته بخت وشانس، جست و خیزی بی هدف بین رسانه ها و رشته ها و اعمال قدرت بر تماشاچیان، به گونه ای به وسیله کیج بنیان گذاری شده اند. او در زمان حیاطش، سرچشمه الهام بسیاری از روشنبرگ و ‘جسپر جانز گرفته تا مینیمالیست آمریکایی ‘السورت کلی’، گروه ‘فلوکسوس’ وهنرمندانی که در پشت پرده رویدادها، اجراها و هنرهای مفهومی قرار داشتند، بود. و از زمان مرگش تاکنون این روند همچنان ادامه پیدا کرده است. تنوع آثاری که تاکنون تاثیر مستقیمی به تنهایی از 4’33 گرفته اند، قابل توجه است. ‘فیلیپ پارنو’، ‘تاسیتا دین’ و’کیتی پترسون’ از جمله هنرمندانی اند که از تاثیر این اثر بر آثارشان سخن گفته اند.