سیاست بدون تخیل، چیزی نیست به جز کاغذ بازی، ولی تخیل هرگز بی طرف نیست. زاغه هایی که در حومه های شهر لیما، پایتخت پرو به وجود آمده اند، زاییده جنگ داخلی، آشفتگی اقتصادی، درگیری های قومی، و بحران های زیست محیطی اند. این شهرک ها مملوند از کارگرانی بی کار که از لیما به این منطقه کوچ کرده اند، و همچنین کشاورزانی که از کوه های آند به آنجا آمده اند که اکثریت آنان را نسل بومیان آمریکایی تشکیل می دهد. بسیاری از این زاغه ها در دهه هفتاد به وجود آمده اند (1). در سال 2002، یکی از این زاغه ها به نام ‘ونتانیلا’، محل زندگی حدود هفتاد هزار نفر بود، بدون بهره بردن ازهرگونه امکانات اولیه رفاهی چون لوله کشی، برق، راه های آسفالت شده و هر گونه زیربنای اساسی دیگری برای زندگی این جمعیت. برای جا به جا کردن تپه ای در منظره پیرامون این شهر که چیزی به جز صحرا نیست، ‘فرانسیس آلیس’، به هر یک از 500 داوطلبی که از ونتانیلا به آنجا آمده بودند، بیلی داده و از آنها خواسته بود تا شانه به شانه یکدیگر، از پایین تپه کار خود را آغاز کرده و شن ها را به نوک آن منتقل کنند. یا به گفته خود آلیس در مصاحبه اش با مجله ‘آرت فوروم’: ‘این شانه انسانی توانست مقدار زیادی شن را جابجا کند، بدین گونه که تپه شنی ششصد فوتی را، 4 اینچ از جای خود حرکت داد’ (2). این ترکیب مبهم شاعرانه همراه با دستورعملی دقیق، هسته اصلی روش داستانسرایانه پرداختن به هنر فرانسیس آلیس را تشکیل می دهد. بیشتر پروژه های آلیس، به جای آراییدن و پرداختن به شیی به خصوص، قرار است چیزی مانند یک شایعه، یک داستان یا حتی یک اسطوره را در منظره اطراف، از خود به جای بگذارند. در اثری به نام ‘شایعه’، آلیس به شهری در مکزیک رفته و داستانی ساختگی را درباره مردی که در هتلی مفقود شده، برای هر کس که می توانست، تعریف کرد. این شایعه به سرعت در شهر پخش شد. البته زمانی که پلیس شروع به تهیه گزارشی در این باره کرد- شیی (اثری) همراه به وجود آمد- آلیس به دخالت خود در این اثر پایان داد. در اثری با عنوان ‘خط سبز(گاهی انجام کاری سیاسی می تواند شاعرانه باشد، و گاهی انجام کاری شاعرانه می تواند سیاسی شود)’- اثر 1997- او تصادفا قوطی حاوی رنگ سبزی را سوراخ کرده و روی نخستین خط مرزی اسرائیل و فلسطین- که اکنون دیگر محو شده- که پس از جنگ اعراب با اسرائیل در سال 1948 رسم شده بود، شروع به پیاده روی کرد.