هدف- هدف این مقاله، بررسی تأثیرات متقابل هوش عاطفی مدیران، سبک رهبری و خروجی های کارمند است. به ویژه، این مقاله در جستجوی بررسی اثرات تعدیلی بالقوه سبک رهبری تحولی بر روابط بین هوش عاطفی مدیران و نتایج(خروجی های) کارمند به مانند عملکرد کارمند، رضایت شغلی، تعهد سازمانی و استرس(فشار) شغلی می باشد. طراحی، روش شناسی، رویکرد- این مطالعه در دو سازمان بزرگ در شانگهای چین و بر جامعه آماری متشکل از مدیران و زیردستان به تعداد323 نفر انجام شده. هوش عاطفی از طریق مقیاس هوش عاطفی ونگ و سبک رهبری به واسطه پاسخنامه چندعاملی رهبری سنجیده شدند. نتایج- یافته ها نشان دادند که سبک رهبری تحولی مدیران به شدت رابطه بین هوش عاطفی مدیران و رضایت شغلی کارمند را تعدیل می کند. با این وجود، سبک رهبری تحولی مدیران هیچ گونه اثر تعدیلی ای را بر رابطه بین هوش عاطفی مدیران و عملکرد کارمند، تعهد سازمانی و استرس شغلی گزارش نکرده است. اصالت/ارزش-یافته های این مطالعه به بینش های موجود در رابطه با ارتباطات متقابل هوش عاطفی مدیران، سبک رهبری و خروجی های کارمند کمک می کند و نشان می دهد شدت تاثیر هوش عاطفی مدیران بر رضایت شغلی باید از طریق یک متغیر سوم، رهبری تحولی نشان داده شود.
هوش عاطفی، رهبری تحولی، عملکرد کارمند
سبک رهبری یکی از خصوصیات بسیار مهم مدیران است. یکی از مؤثرترین سبک های رهبری شناسایی شده، سبک رهبری تحولی است(تا مبادله ای). Borns(1978) یک رهبر تحول بخش را کسی می داند که به دنبال انگیزه های بالقوه در کارمندان، برآوردن نیازهای بالاتر و درگیر ساختن تمام کارمندان است. به عبارت دیگر رهبر تحولی، رهبری است که به دنبال رابطه ای از تقلید متقابل و ارتقاء است که کارمندان را تا سطح رهبری پیش می برد. علاوه بر این، Borns ادعا کرد که سبک رهبری تحولی «زمانی اتفاق می-افتد که یک یا چند نفر با دیگران، به روشی همکاری می کنند که رهبران و کارمندان (پیروان) یکدیگر را تا بالاترین سطح انگیزش و اخلاقیات ارتقاء می دهند.» در سال 1985، Brown Bass مطابق با مطالعه Born(1978) بیان کرد که رهبران تحولی قادر به برانگیختن پیروانشان به انجام وظیفه، بیشتر از آنچه در حالت عادی از آن ها انتظار می رود، هستند.