اصطلاح «واقع گرایی» در فلسفه عام و فلسفه حقوق دارای معانی گوناگون و گاه متعارض است، چندانکه خواننده از معانی متعدد آن به شگفتی می آید. برای مثال، مکاتب حقوق طبیعی با تأکید بر حقوق از پیش موجود که با ابزار عقل کشف می شود، در زمره مکاتب واقع گرا می آید و از سوی دیگر، با اعتقاد به آرمان عدالت که راهنمایی حقوق را در دست دارد، مکتبی ایده آلیستی به شمار می رود. معنی واقع گرایی در مکتب «واقع گرایی آمریکایی» نیز تنها با معنی آن در زبان روزمره قرابت دارد و این مکتب را به اعتبار این که قواعد حقوقی از پیش موجود را نفی می کند، می توان در گروه مکاتب نامگرا آورد. از سویی، باید دانست که مکاتب فکری فلسفه حقوق، در واقع، امتداد مکاتب فلسفی است و به همین دلیل، تشتت و پراکندگی معانی «واقع گرایی» از فلسفه عام به فلسفه حقوق نیز کشیده شده است.
در این رساله هدف اعمال اصطلاح فلسفی واقع گرایی در زمینه فلسفه حقوق بوده است و تلاش شده تا معانی گوناگون آن تشریح و ابهامی که از این رهگذر پدید می آید، زدوده شود. به همین دلیل است که این رساله به صورت مباحثی شگفت انگیز و و در عین حال جالب، جلوه می کند.
رساله حاضر به چهار فصل تقسیم گردیده که از آن میان سه بخش به معانی عمده و مشخص واقع گرایی در فلسفه حقوق اختصاص یافته است. فصل نخست و آغازین نیز به مباحث عمده فلسفه عام و فلسفه حقوق همچون هستی شناسی و معرفت شناسی می پردازد که دانستن آن برای درک مباحث پیچیده تر فصول اصلی لازم است. فصل دوم به مسأله «کلیات» و اختلافات واقع گرایان و نامگرایان در دوران قرون وسطی و تأثیر آن بر فلسفه حقوق می پردازد. از دیدگاه واقع گرایان، کلیات دارای واقعیت عینی و مابازا خارجی در عالم واقع است، در حالی که نامگرایان آن را جز نامهای ساخته ذهن که فاقد هرگونه مابازا در عالم واقع است، نمی دانند. نتیجه این اختلاف به طور عمده در مباحث راجع به حقوق طبیعی و اثبات گرایی حقوقی پدیدار می شود. به همین ترتیب، این بحث در مسایل مربوط به حقوق بشر نیز اهمیت فراوان دارد، چندانکه واقع گرایی در تأیید آرمان حقوق بشر نقش اساسی ایفا می کند. در فصل سوم، دیدگاههای واقع گرایان و ضد واقع گرایان مورد بحث قرار گرفته است. فصل چهارم و آخر نیز به واقع گرایی در برابر «ایده آلیزم» می پردازد. باید دانست که ایده آلیزم گاه در معنای «تصورگرایی» و گاهی دیگر در معنای «آرمان گرایی» به کار می رود. نامگرایی و ضد واقع گرایی در فصلهای دوم و سوم، در حقیقت نوعی ایده آلیزم در معنای نخست است. در فصل پایانی نیز ایده آلیزم در معنای دوم مد نظر قرار گرفته است. از ویژگیهای این رساله پرداختن به دیدگاههای نمایندگان هر یک از مکاتب فلسفی است. همچنین سعی شده تا با وفاداری به عنوان رساله، همه جا «واقع گرایی» هسته اصلی بحث باشد و چنانکه می بینیم این واژه در عناوین تمام فصلها تکرار گردیده است.
در کشورهایی که فلسفه حقوق از دروس اجباری دوره های تحصیلی است، بسیاری از دانشجویان تنها به این دلیل به مطالعه این علم می پردازند که برای فارغ التحصیلی و جلوگیری از افت معدل لازم است. در کشورما که چنین درسی تقریبا در میان واحد های درسی وجود ندارد، این فایده نیز متصور نیست. با این همه، مطالعه فلسفه حقوق از جنبه های گوناگون سودمند واقع می گردد؛ از دیدگاه عملی، مطالعه این علم، باعث افزایش قدرت تحلیل و تفکر انتقادی و خلاق در حقوق می شود. از دیدگاه حرفه ای نیز فلسفه حقوق به نحوه اندیشه وکلا و دادرسان درباره رفتار و نقش خود در جامعه می پردازد. بسیاری نیز صرفنظر از دیگر فواید، مطالعه این علم را فی نفسه و بخودی خود لذتبخش می دانند.
شوربختانه، با وجود فوایدی که گفته شد، این شاخه از علم بویژه در شکل جدید خود، در کشور ما کمتر مورد توجه قرار داشته است. با این همه، در سالهای اخیر، در دانشکده حقوق دانشگاه تهران و با سفارشها و راهنماییهای جناب آقای دکتر ناصر کاتوزیان این رشته مورد توجه خاص قرارگرفته است. نگاهی گذرا به عناوین رساله هایی که در طول این سالها در دانشکده حقوق نگاشته شده است و مقایسه آن با عناوین رساله های دیگر دانشکده ها این واقعیت را نشان می دهد.
در اینجا لازم می دانم که از راهنماییهای استاد فرزانه جناب آقای دکتر ناصر کاتوزیان که در تمام دوران نگاشتن این رساله از هیچگونه کمکی دریغ نکردند، تشکر نمایم. اگر این راهنماییها نبود، اکنون این رساله نیز شکل و محتوایی کاملا متفاوت داشت. همچنین وظیفه خود می دانم که از آقای «یس بیاروپ» استاد دانشگاه استکهلم که با فرستادن مقالات خود درباره مکتب واقع گرایی اسکاندیناوی و راهنماییهای ارزشمند در یافتن پاسخ پاره ای از مسایل یاریم کرد، سپاسگذاری کنم. از دکتر «مائورو زامبونی»استاد دیگر دانشگاه استکهلم نیز به خاطر
شاید کمتر نویسنده ای را بتوان یافت که به نوعی ادعای واقع گرایی نداشته باشد. وصف «واقع گرا» در فلسفه حقوق در معانی گوناگون و گاه متعارض به کار رفته است، چندانکه گاه موجب تحیر و سرگردانی خواننده می گردد از یکسو، مکتب واقع گرایی آمریکایی و اسکاندیناوی و همچنین مکاتب اثبات گرا را در زمره مکاتب واقع گرا می آورند و از سوی دیگر، مکتب حقوق طبیعی را نیز با آن همه دیدگاههای متفاوت، در همین گروه جای می دهند. همین امر باعث شده تا انجام تحقیق در باب حقوق و واقع گرایی با دشواریهای فراوان روبرو شود، چندانکه در همین رساله نیز بیشتر تلاشها صرف جمع آوری دیدگاههای متفاوتی شده که گاه تنها عنوان واقع گرایی را برسر دارند. همچنین، خواهیم دید که «ایده آلیزم» نیز که به طور معمول در برابر واقع گرایی به کار می رود، دارای معانی متفاوت است.
بررسی علل این پراکندگی از اهمیتی ویژه برخوردار است؛ در واقع، می خواهیم بدانیم که چرا این دیدگاههای متفاوت و گاه متعارض تحت عنوانی واحد مورد بحث قرار گرفته است؟ پاسخ این پرسش را می توان با مطالعه مباحث راجع به واقع گرایی در فلسفه عام، یافت.
مطالعه نظریات فلاسفه بزرگ نشان می دهد که مکاتب حقوقی امروز، در واقع، امتداد نظامهای فلسفی است.دانشمند و فیلسوف فرانسوی «پیر دوهم»، در مطالعه ای که به عمل آورده است، چنین نتیجه می گیرد که نظریات علمی فعلی، حاصل توسعه و گسترش اصول متافیزیکی است و همین وضعیت در مورد فلسفه حقوق نیز صادق است.
به همین ترتیب، پراکندگی مباحث راجع به واقع گرایی در فلسفه عام، به فلسفه حقوق نیز کشیده شده است. در چنین وضعی است که شیوه طرح بحث و تحدید موضوع، در رساله ای از این دست اهمیتی ویژه می یابد. در نتیجه، در این رساله به عنوان روشی کلی، سعی شده تا نفوذ تمام مباحث راجع به واقع گرایی فلسفی، در فلسفه حقوق مورد بحث قرارگیرد و مطالب پراکنده ولی مرتبط با تدوینی جدید گردآوری و ارایه گردد. به بیان دیگر، هدف اعمال مفهوم فلسفی واقع گرایی در زمینه حقوق بوده و سعی شده تا شکل گیری اندیشه های حقوقی بر اساس مفاهیم فلسفی مربوط نشان داده شود.
وانگهی، مفاهیم فلسفی پس از ورود به قلمرو فلسفه حقوق، با توجه به خصوصیات مسایل حقوقی، چهره ای ویژه می یابد. چندانکه، در بحث از کلیات و مکتب واقع گرایی و نامگرایی در فلسفه عام، سخن بر سر وجود امور به طور کلی است و مثالهای فلاسفه به «اسب» و «صندلی» و پاره ای اشیای دیگر محدود می شود. لیکن، در مباحث مربوطه در فلسفه حقوق، سخن از قواعد کلی حقوق و وجود یا عدم وجود آن است. بحث واقع گرایی و ضد واقع گرایی نیز در فلسفه حقوق در قالب بحث «عینیت حقوق» مطرح گردیده است.
به همین ترتیب، به لحاظ ارتباطی که میان فلسفه عام و فلسفه حقوق وجود دارد، تلاش شده تا هرجا که لازم است، نخست سابقه بحث در فلسفه عام مطرح گردد و آنگاه مباحث مربوط به آن در فلسفه حقوق مورد بحث قرار گیرد. این وضعیت را بویژه در فصل نخست مشاهده می کنیم که ابتدا سابقه مباحث هستی شناسی، معرفت شناسی و واقع گرایی در فلسفه عام طرح گردیده و سپس به نفوذ آن در فلسفه حقوق پرداخته شده است. فصل راجع به واقع گرایی و ضد واقع گرایی نیز با بحث از سابقه امر در فلسفه عام آغاز گردیده است.
از سوی دیگر، فصل نخست رساله نیز به سه بخش «هستی شناسی، «معرفت شناسی» و «واقع گرایی» تقسیم گردیده است؛ زیرا، اگر واقع گرایی را بگونه ای ساده به معنای «گرایش به واقعیت» بدانیم، آنگاه تحقیق در باب «واقعیت» و «آنچه هست» گام نخست چنین تحقیقی است. پس از این بحث، نوبه به «شناخت» این واقعیت می رسد؛ بخش نخست، از مباحث هستی شناسی و بخش دوم، از مباحث معرفت شناسی است. به همین ترتیب، واقع گرایی نیز دارای سرشتی دوگانه است و با هر دو بحث ارتیاط نزدیک پیدا می کند.
در این رساله بیشتر تلاشها صرف آن شده تا مطالب پراکنده در قالبی منطقی ارایه گردد؛ همانگونه که گفته شد، اصطلاح «واقع گرایی» در فلسفه عام و در نتیجه در فلسفه حقوق، در معانی گوناگون و در هر معنا، در برابر اصطلاحی خاص به کار رفته است. به این ترتیب، سه فصل اصلی این رساله به سه معنای اصلی واقع گرایی که به ترتیب در برابر «نامگرایی»، «ضد واقع گرایی» و «آرمان گرایی» قرار می گیرد، اختصاص یافته است. همچنین سعی شده است تا با توجه به عنوان رساله، «واقع گرایی» محور اصلی تمام فصول باشد، چندانکه در عنوان هر فصل، واژه واقع گرایی تکرار شده و هر بار در برابر اصطلاحی به کار رفته است.
با اینکه «واقع گرایی» و اصطلاح مقابل آن، «ایده آلیزم» دارای معانی گوناگون است، ولی نباید در این زمینه راه افراط پیمود؛ حقیقت این است که در مباحث واقع گرایی و ایده آلیزم در معانی گوناگون، قرابت و نقاط مشترک نیز بسیار دیده می شود. تلاش برای نشان دادن معانی گوناگون این اصطلاحات و در عین حال بیان قرابتهای موجود، بخش عمده مباحث این رساله را تشکیل می دهد.
واقع گرایی از مفاهیم هسته ای و بنیادین فلسفه است و بیشتر مسایل فلسفی به دور همین مفهوم می گردد، چندانکه هر یک از مباحث، «هستی شناسی»، «معرفت شناسی» و «حقیقت» بگونه ای با این بحث ارتباط دارد. در فرهنگ دایره المعارفی هاشت معانی زیر برای «واقع گرایی» ذکر گردیده است:
الف) نظریه افلاطون که ظواهر محسوس و موجودات معین را صرفا بازتابی از واقعیتهای حقیقی یعنی مثل(Forms) می دانست.
ب) نظریه قرون وسطی که موجودات کلی را واقعیت محسوب و دارای وجود واقعی دانسته و به این اعتبار در برابر مفهوم گرایی Conceptualism)) و نامگرایی Nominalism)) قرار می گیرد.
ج) نظریه ای که به موجب آن جهان خارج دارای موجودیتی مستقل از کسی است که آن را تصور می کند و به این اعتبار در برابر تصورگرایی Idealism)) قرار می گیرد.
ب) در ادبیات و هنرهای زیبا عبارت است از پایبندی به نمایش جهان و انسانها آنگونه که هستند.
ه) توانایی در نظر گرفتن واقعیت و ارزیابی اطلاعات و داده ها پیش از هر اقدامی.
به نقل از: Dictionaire Hachette Encyclopedique, Grand Format, 2001.
متن کامل را می توانید دانلود نمائید چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه) ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند موجود است
مشکلات خود را در whatsApp یا Viber با ما به اشتراک بگذارید. برای پاسخگویی سریعتر و بررسی شکایات و انتقادات سیستم پاسخگویی انلاین لحظه ای راه اندازی کرده ایم شاید بتوانیم، با تیمی قدرتمند به سوی پیشرفت در تجارت الکترونیک گام برداریم. لازم به ذکر است، شما می توانید تمام پیشنهادات، درخواست ها و سفارشات خود را برای ما ارسال کنید. 09382490907. پاسخگوی 24 ساعته شما