معلمی عاشقیست. حدیث شمع و شاهد است. معلمی عشق درون می خواهد. هر که را که هوای سوختن نیست بگویید از این وادی برود که پا نهادن در این وادی سوز درون می خواهد. وقتی سخن از تجربه به میان می آید، وجودم را همچون منبعی عمیق تصور می کنم که سرشار از اندوخته ها و گنجینه های عظیم است که حاصل سال های سال تدریس در مدارس و ارتباط با کودکان می باشد.
گنجینه هایی که هر کدام به وسعت یک دریا و به بلندای کوهی سر به فلک کشیده و به عظمت و بی کرانی کهکشان ها ارزش دارند. زندگی من از بهار جوانی با این تجارب شکل گرفت و تا خزان عمر همچنان به آنها افزوده خواهد شد و پربارتر خواهد گشت چرا که معلمی هر لحظه اش تجربه ای نو و تازه است. حتی هر شکست و ناکامی در آن نیز به تجربه ای جدید خواهد انجامید. من به عنوان یک معلم همیشه به کارم عشق ورزیده، می ورزم و خواهم ورزید و باور دارم که بهتر از این نیز خواهم شد.
می دانم که ذهنم همچون چشمه ای جوشان است که هیچ وقت راکد نخواهد ماند. با جوشش خود هر لحظه اندیشه ای نو ابداع خواهد کرد و با جریان خود زمین های تشنه ای را سیراب خواهد کرد. دانه های بالقوه را بالفعل خواهد نمود. دانه هایی که مستعد رستن و به بار نشستن هستند و تنها بارقه امید آنها قطره ای از آب این چشمه جوشان است که آنها را سیراب کند و از درون بشکافد تا جوانه بزنند، قد بکشند و روز به روزرشید تر و بالنده تر شوند و به بار نشینند و نه تنها خود بلکه دشتی را سرسبز و دنیایی را سراسر زیبایی کنند.
آری، یک معلم باید هر لحظه در حال بالندگی و پیشرفت باشد. اندیشه ها وروش های کهن و تکراری و تایخ مصرف گذشته را کنار گذاشته افکار نو و بدیع در ذهن خود بپروراند. پس من هم در جهت یافتن اندیشه های تازه تلاش می کنم. مهم نیست که به اندازه اقیانوس ها بدانم یا به اندازه برکه ای کوچک فقط مهم است که مطالب را صاف و روشن و شفاف بفهمم و در باره آنها اندیشه کنم. همین شفاف بودن باعث می شود که آسمان دانایی، فهم و تجربه های زیبا در دل من تجلی کند.
من خیلی خوشحالم که به عنوان یک راغب اندیشه به دنبال به کارگیری و رساندن آن به سر منزل مقصود می باشم. هر معلم دریایی از تجربه و خاطره است اما چه خوب است که دیگران را نیز از گهرهای نفیس دریای خروشان تجارب خویش نیز بهره مند سازد تا چراغی باشد فرا راه پویندگان مسیر علم و عمل و چه بهتر که این تجارب از قبل با هدف، برنامه ریزی و تعیین مسیر صحیح حرکت پیش بینی شده باشد. زیرا می دانیم که در مسیر کار و زندگی، انسان ها دو دسته اند.
دسته ای وقتی که حرکت می کنند بر می گردند و پشت سر خود خط می کشند تا بعد از آنها دیگران نیز استفاده کنند و دسته دوم انسان هایی هستند که قبل از حرکت خط سیر و هدف حرکت را خودشان مشخص می کنند و سپس حرکت می کنند تا هم خودشان به هدف برسند و هم دیگران که پیرو و دنباله رو آنها هستند بتوانند از طریق یک مسیر مشخص به هدف برسند.
من یک معلمم،من آب می شوم به پای طفل پاداش زحمت شبهام و روزهام وان ساز و سوزهام آنجاست که می بینم در پای درس من چشان کودکی مستانه می درخشد و لبخند می زند. من یک معلمم و به عنوا ن قطره ای کوچک از دریای مواج و پر تلاطم علم دانش تجاربی را در طول سال های تدریس کسب کرده ام که اگر چه کوچک به نظر می رسند ولی برای خودم بسیار ارزشمند هستند زیرا از نتایج آنها راضی بوده ام.
مقدمه 3
بیان چالش ها، مشکلات و راهکارها
مشکل داشتن کلاسی راکد و غمگین 6
نبود آموزش عینی و عملی در درس علوم تجربی 6
مشکلات املایی دانش آموز کلاس دوم 7
بی علاقگی دانش آموزان کلاس اول ابتدایی به خوردن شیر 8
مشکل ناسازگاری دانش آموزان در مقطع ابتدایی 9
مشکل گوشه گیری در برخی دانش آموزان دوره ابتدایی 10
پیشنهادات، تجربیات تدریس و برنامه های آینده
راهکار مشکل داشتن کلاسی راکد و غمگین 12
راهکار نبود آموزش عینی و عملی در درس علوم تجربی 14
راهکار مشکلات املایی دانش آموز کلاس دوم 19
راهکار بی علاقگی دانش آموزان کلاس اول ابتدایی به خوردن شیر 24
راهکار مشکل ناسازگاری دانش آموزان در مقطع ابتدایی 27
راهکار مشکل گوشه گیری در برخی دانش آموزان دوره ابتدایی 33
برنامه آینده 40