به محض این که تعدادی از شرکت های ایالات متحده با رقابت سر سختانه در دهه ١٩٨٠ (عمدتا از سوی شرکت های ژاپنی) مواجه شدند تعدادی از مدیران در شرکت های کار خانه ای ایالات متحده به سیستم های حسابداری شان به عنوان منابع اطلاعاتی برای کمک در صحنه رقابت نگاه کردند اما متوجه شدند که سیستم های حسابداری شان این ویژگی را ندارند.
سیستم های حسابداری به منظور پشتیبانی گزارش های مالی که درباره آماده سازی پروژه ها واطلاعاتی در باره یمحصولات وسرویس دهی ها یی که از شکل طبیعی خارج شده بودند بود واین گونه اطلاعات برای طراحی وکنترل تصمیم گیری زمانی به مدیران می رسید که خیلی دیر بود. در این زمان روبین کوپر و رابرت کاپلن ABC را معرفی کردند.آن به عنوان مسیری برای بازیابی ارتباط هزینه های سیستم دیده می شد و شرکت های ایالات متحده شروع به گسترش سیستم های ABC شدند. مطالعات موردی این سازگاری ها را به ترتیب زمانی گزارش می کردند .
دیدگاه های مدیران این محصولات به سمت بالا ترین قسمت برگشت. تغییراتی در قیمت گذاری محصول، تبلیغات و تصمیم گیری های پیچیده بر مبنای هزینه های ABC منجر به گسترش هایی در امتیاز بندی و رقابت برای تعدادی از شرکت های ایالات متحده شد. در همان زمان تعدادی از شرکت های پیشروی رقیب به کار خانه های ایالت متحده که شرکت های کم سود نامیده می شدند یورش بردند.
بااستفاده از واژه ‘ کم سود’ منظور من شر کت های ‘کم سود وکم درآمد’ که با اهداف مالی کوتاه مدت و اغلب بدون ارزش گذاری بر تاثیر مشتری و سایر مشخصه ها تخفیف می دهند، نیست. بلکه من به شرکت هایی ارجاع می دهم که به وسیله یک نوع خاص از مدیریت و سیستم تولید از اسراف صرف نظر می کنند. به عنوان مثال شرکت محصولات تولیدی تویوتا یا گونه های دیگرآن است.اسراف هرگونه فعالیت یا تجیدید منبع که مشتری ارزشی برای پرداخت آن نمی بیند را شامل می شود.