سینمای امروز ایران در جهان می درخشد ولی در آغاز، عکاسی بخت بلندتری داشت و در دوران ناصری می توانست در میان بهترین ها در جهان جلوه کند. هم اکنون، آلبومخانه کاخ گلستان، که بیشتر یادگار آن دوران است، شاید در یکدست بودن و قدمت یک رقیب بیشتر در دنیا نداشته باشد که آن مجموعه پادشاهی بریتانیا است.
برای نگارنده، این سئوال مطرح بود که چگونه بین معرفی عکاسی به صورت داگروتیپی در سال 1839 م / 12٥٤ ق / 1218خ در پاریس و نخستین عکسبرداری در ایران، در اواسط دسامبر 18٤2/ اواسط ذیقعده 12٥8/ پایان آذر (قوس) 1221، توسط نیکلای پاولوف، کمتر از سه سال به دنبال درخواست محمدشاه، شاه قاجار، گذشت. حال آنکه نیم قرن بعد، طبق اسنادی که تا این اواخر به دست آمده بود، فاصله بین معرفی سینما در سال 189٥ م/ 127٤خ در پاریس اولین فیلم ایرانی چهارچوب ایرانی آنهم در اروپا به پنج سال رسید. این تاخیر را در ضعف دستگاه مظفری و کشور در مقایسه با گذشته، ملایمت فطری شخص مظفرالدین شاه، ناآگاهی و بی توجهی مردم و عدم احساس مسئولیت از سوی ایشان می توان یافت. همچنین می توان پذیرفت که اگر ناصرالدین شاه در 1313 ق/ 189٦ م/ 127٤ خ به قتل نرسیده بود، فیلم سینما و دوربین فیلمبرداری در همان سالها به تهران رسیده و شاید رشد سریعتری از همان ابتدا پیدا می کرد ولی این چنین نشد. در مورد تاریخ نخستین سالهای سینما، ساماندهی قابل تقدیر آلبومخانه کاخ گلستان که از سه چهار سال گذشته آغاز گردیده از یک سو و آغاز بازنگری اسناد کاخ گلستان از سوی دیگر، دگرگونی های ژرفی اکنون در دیدگاه کلی نسبت به آشنایی و ورود سینما به ایران پدید آورده است: تاریخ ورود نخستین دستگاه های سینما به ایران به عقب رفته، سینمای نخستین ایران چهره ای نو یافته و تحول آغاز سینمای ایران در مسیر تازه ای قرار گرفته است. البته دستیابی به برخی از فیلمهای کاخ گلستان، که به آن اشاره خواهد شد، و مهمتر از آن درک هر چند محدود، اهمیت آن فیلمها در هجده سال پیش در چهارچوبی که امروز نتیجه می دهد رخ داد ولی در پیشرفت امور به علل گوناگون تا سالهای اخیر وقفه افتاد. در این نوشته کوتاه بر دو نکته اساسی تأکید خواهد شد: آشنایی با سینما و رسیدن نخستین اسباب سینما به ایران و تولد آنچه که می توان آن را نخستین مجموعه فیلم ها و به ویژه «فیلمهای سینمایی ایران» دانست.